سلام مهربان تر از هميشه :با سه نقطه بروزم ...خوشحال ميشم به آلونک مجازي من بياين و منو از نظراي کارسازتون محرم نکنين و اينکه منو به دوست و آشنا و علاقه مندان به شعر معرفي کنين راستي تا يادم نرفته من هر دو هفته يکبار بروز مي کنم بذارين تيکه کلام مجازيمو هم بگم از ميون 2 تا گل مي بوسمتون [گل][بوسه][گل]
...
منو به خاطره هاببخش ...يا حق
من هم حق دارم يک اسمِ ساده نصيبم شود کسي برايم سيب و سيگار بياورد دمي بخندد نگاهم کند بگويد بَروبچهها ... احوالپرسِ ترانههاي تواند، بگويد هر شب، ماه ... خواب ميبيند که آسمان صاف خواهد شد.
باز هم وقت ملاقاتِ گريه و گفتوگو تمام شد وُ کسي به ديدار دريا و ستاره نيامد.
سِجلهاي سوختهي ما پُر از مُهر و علامت به رفتن است.
عجيب است من به دنيا نيامدهام که پيچک و پروانه از من بترسند من مايلم يک لحظه سکوت کنيد ببينيد بَد ميگويم اينجا که هنوز هم ميتوان ترانه سرود، تنها به کوه رفت کبوتر و غروب و انحناي دامنه را ديد.
آدمي را نامي بوده، نامي هست که گاه از شنيدن نابهنگامش برگشته، برميگردد، اما سِجلهاي سوختهي ما ...!
بوي خوشِ سيب وُ سيگار نيمهسوز ميآيد.
سيد علي صالحي
سلام غزلسراي فسيلي!!!
خوبي ؟ مبارک! خيلي خوبه که جايي هست که اگه دستمون هم بهت نرسيد بيايم و بهت سر نزنيم!!
اي کاش قالب و رنگ فونتت هم مثه شعرات بود
بدرود
محمد عزيزم خوشحالم كه دوباره
سروده هاي زيبايت را مي خوانم
با همان زبان و تصاوير مخصوص به خودت
فونت آبي چشم و اذيت مي كنه
دوست دارم
كارهايت بارها و بارها خواندني ست
ما كه ديگه تموم شديم!